English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6207 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stick to the point U از موضوع خارج نشوید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
point to point line U خط نقطه به نقطه
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
stick to your last U یا از حدخود بیرون نگذارید
stick to your last U برشته خود بجسبد
stick out U متحمل شدن
stick out U جلو امدن
stick out U اصرار کردن
stick (someone) with <idiom> U ترک چیز ناخوشایندی
stick with <idiom> U ماندن با
stick with <idiom> U دنبال کردن کاری
stick around U تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
stick around U درنگ کردن
stick up for <idiom> U کمک کردن ،حمایت کردن
stick up <idiom> U دزدی مسلحانه
stick out U پیش امدگی داشتن
to stick something U چیزی را سفت و پابرجا بستن
stick it out <idiom> U طاقت آوردن ،ادامه دادن
non-stick U نچسب
non-stick U ته لیز
non-stick U ناچسبان
stick up U برجستگی داشتن
stick-up U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick-up U برجستگی داشتن
non-stick U تفلون
to stick up for U پشتی کردن
to stick up for U دفاع کردن از
to stick up U مقاومت کردن
to stick on [to] U چسباندن [روی چیزی]
to stick up U تندنوشتن
to stick up U گردن فرازی کردن
to stick together U نسبت بیکدیگروفادار بودن
non-stick U ناچسبنده
stick up U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick U چوب بازی
stick-on U چسبنده چسبناک
stick U چسبناک
stick U وضع چسبندگی
stick U چماق
stick U عصا
stick U الصاق کردن چوب
stick U گیر کردن گیر افتادن
stick U فرورفتن
stick U سوراخ کردن نصب کردن
stick U وقفه
stick around <idiom> U همین دوروبر منتظر ماندن
stick U الصاق تاخیر
stick U پیچ درکار تحمل کردن
he wants the stick U چوب میخواهد
stick U تخته موج سواری شلاق
stick U هریک از سه میله عمودی کریکت چوبدست اسکی
stick U چوب بازی هاکی
stick U چسبیدن
stick U گروه پرنده
stick U یک گروه چترباز که از یک دریا یک قسمت هواپیما به بیرون می پرند
stick U چسباندن
stick U تردیدکردن
I always stick to my word. U من همیشه سر حرفم می ایستم
control stick U سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
shed stick U چوبنخ
stick eraser U چوبپاککن
stick umbrella U چتردستهچوبی
player's stick U چوببازیکنهاکی
French stick U قرصدراز نازک نان
ortho-stick U عصایهدایتگر
goalkeeper's stick U چوبدروازهبند
stick shift U دندهی دستی
stick shifts U دندهی دستی
stick insects U حشرهی چوب کبریت مانند
stick insect U حشرهی چوب کبریت مانند
English stick U عصایانگلیسی
shooting stick U صندلی عصایی
pogo stick U چوب پای فنردار
quadruped stick U عصایچهارپایه
folding stick U چسبدوطرفه
glue stick U چسبپمادی
shooting stick U صندلی جمعشو و متحرک
joss stick U چوب جاس
polo stick U چوگان
night stick U چوب باتون
night stick U باتون
buff stick U چوبیکه چرم
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
job stick U سکان هدایت دسته فرمان
job stick U دسته بازی
ingot stick U شمشه
honing stick U سنگ تیغ تیزکنی
hiking stick U دسته اضافی سکان که خم میشود و در عین حال مسیررا تعیین میکند
high stick U بالا بردن غیرمجاز چوب
gun stick U میل سمبه تفنگ
gun stick U سنبه تفنگ
green stick U شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
fish stick U فیله ماهی سرخ کرده
filter stick U لوله صافی دار
dipper stick U کاسه بیل
size stick U الت اندازه گیری پا
size stick U قالب اندازه گیری
walking stick U عصا
walking stick U چوبدستی
walking stick U حشره راست بال امریکایی
to stick like a leech U مانند کنه چسبیدن
to stick in the throat U درگلوگیرکردن
to stick in ones gizzard U ناگواربودن
to stick to one's word U سر قول خود ایستادن
swizzle stick U چوب نازکی برای بهم زدن مشروب
swagger stick U باتون
swagger stick U چوب دستی کوچک
stick to your work U بکار خود مشغول باشید
stick plane U رنده با تیغه گرد
stick plane U رنده میله دار
stick glove U دستکش کلفت دروازه بان
stick check U دور کردن گوی از گوی دار بااستفاده از چوب
stick brush U قلم مو
stick bridge U پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
composing stick U قالب حروف چینی
gear stick U دسته دنده اتومبیل
stick-in-the-mud U محافظه کار
stick-in-the-mud U ادم کند
to stick to one's guns U پای کاری محکم ایستادن
stick-in-the-mud U بیعرضه
stick in the mud U محافظه کار
stick-ups U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick-ups U برجستگی داشتن
stick-in-the-mud U طفره رو
stick-in-the-muds U بیعرضه
stick-in-the-muds U طفره رو
stick shift U دسته دنده
stick in the mud U ادم عقب مانده
stick-in-the-muds U ادم عقب مانده
stick-in-the-muds U ادم کند
shed stick U چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
stick in the mud U ادم کند
stick out a mile U مثل روز روشن بودن
stick in the mud U طفره رو
broom stick U دسته جاروب
yard stick U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
yard stick U خط کش تاشو [ابزار]
stick-in-the-muds U محافظه کار
yard stick U خط کش [ابزار]
carrot and stick <idiom> U قول تنببیه وتشویق رایک جادادن
stick-in-the-mud U ادم عقب مانده
To stick out ones chest. U سینه خود را بیرون دادن
stick in the mud U بیعرضه
To drive all with the same stick . <proverb> U همه را با یک چوب راندن .
stick to one's guns <idiom> U روی حرف خود ماندن
stick one's neck out <idiom> U مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
stick-in-the-mud <idiom> U گوشه عزلت برگزیدن
stick and ball model U الگوی گلوله و میله
folding meter stick U خط کش تاشو [ابزار]
The stamp doesnt stick. U این تمبر نمی چسبد
controlled stick steering U دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
folding meter stick U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
folding meter stick U خط کش [ابزار]
stick to (a story/the facts) <idiom> U وفادارماندن
controlled stick steering U دسته دنده خودکار
batten [shed stick] U کجی [چوب متحرک در دار که پود را در گره ها محکم می کند]
short end (of the stick) <idiom> U غیر منصفانه
To stick a poster on the wall. U اعلان به دیوار چسباندن
double meter stick [American] U خط کش تاشو [ابزار]
To stand firm. To stick to ones gun. U سفت وسخت ایستادن
folding metre stick [British] U خط کش تاشو [ابزار]
double meter stick [American] U خط کش [ابزار]
folding meter stick [American] U خط کش جیبی [ابزار]
double meter stick [American] U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
folding meter stick [American] U خط کش تاشو [ابزار]
To stick to the main topic ( issue ). U از موضوع اصلی خارج نشدن
folding metre stick [British] U خط کش جیبی [ابزار]
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
You must stick to your guns . You must take a firm stand in this matter. U پای این کار باید محکم بایستی
To stick (put,fix)up a notice (poster). U اعلان زدن
Dont stick your head out of the car window. U سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] U صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
let point U امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
near point U نقطه نزدیک
not to the point U خارج از موضوع
not to point U بیرون از موضوع
in point U در خور
off the point U بطور بی ربط
off the point U بطور نامربوط
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
in point U مناسب
point U ممیز [در کسر اعشاری] [ریاضی]
far point U برد بینایی
Now he gets the point! <idiom> U دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
in point U بجا
off to a point U باریک شده نوک پیدامیکند
try for point U تلاش برای کسب امتیاز
One point for you. U یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
way point U ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
zero point U نقطه صفر
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
to point to something U به چیزی متوجه کردن
to point to something U به چیزی اشاره کردن
the point is U اصل مطلب این است
point out <idiom> U توضیح دادن
beside the point <idiom> U مسائل حاشیهای
to the point U بجا
to the point U مربوط بموضوع
on the point of going U در شرف رفتن
Recent search history Forum search
1 جمله بسازید . BROOM ---MOON----NOODLE ببخشید با کلمات
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com